کلماتم را
در جوی سحر میشویم
لحظههایم را
در روشنی بارانها
تا برای تو شعری بسرایم، روشن
تا که بیدغدغه بیابهام
سخنانم را
در حضور باد
این سالک دشت و هامون
با تو بیپرده بگویم
که تو را
دوست میدارم تا مرز جنون
برای دل خودم می نویسم
برای دلتنگی هایم
برای دغدغه های خودم
برای شانه ای که تکیه گاهم نیست
برای دلی که دلتنگم نیست
برای دستی که نوازشگر زخم هایم نیست
برای خودم می نویسم
بمیرم برای خودم که اینقدر تنهاست
آدم ها کنارت هستند
تا کی؟
تا وقتی که به تو احتیاج دارند!
از پیشت می روند یک روز...
کدام روز؟
... وقتی کسی به جایت آمد!
دوستت دارند
تا چه موقع؟
تا موقعی که کسی دیگر را برای دوست داشتن پیدا نکنند
می گویند عاشقت هستند برای همیشه
نه... فقط تا وقتی که نوبت بازی با تو تمام شود
و اینست بازی با هم بودن...!
چقدر بگــویمـــــــــــــــــــــ اینجا جای کســـــــی است
که لحــظه لحظه امــــــــــ تنهای امدنـــــــــــش را دارد
فقط میخوام یکی دستمو بگیره بگه برگرد زندگی زیباست
هرشب کارمن اینه که بمونم چشم راه نگاهت تا برام لالایی بخونیو خوابم ببره......مادر
همـیــــشه پایـــــــان تاریــــــکی روشنـــایی...فقـــــــــط نبــــاید گدای همســـــــفر باشــــی
دل بــه دلم کـه نـدادی
پا به پـایـم کـه نـیـامـدی
دسـت در دسـتـم کــه نـگـذاشـتـــی
سر بــه سـرم دیـگـر نـگـذار کـه قـولـش را بــه بـیـابان داده ام ...
. . دیگر از این شهر . . .
.
.. میخواهم سفر کنم . . .
.
. . چمدانم را بسته ام . . .. . . اگر
خدا بخواهد امروز میروم . . .
نشسته ام
منتظر قطار . . .
. . . اما نه در ایستگاه . . .
اولین روز بارونی رو یادت میاد؟
غافلگیر شدیم ،
چتر نداشتیم
خندیدیم
دویدیم
و به شالاپ شلوپ های گل الود"عشق ورزیدیم..
دومین روز بارانی چطور؟
پیش بینی اش را کرده بودی چتر آورده بودی و من غافلگیر شدم ،
سعی می کردی من خیس نشوم و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود...
و سومین روز چطور؟
گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری،
چتر را کاملا بالای سر خود گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد..
و چند روز پیش را چطور؟ به خاطر داری؟
که با یک چتر اضافه آمدی و مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر راه برویم؟
فردای دیگر برای قدم زدن نمی ایم....
وگفتی تنها برو
کـــــــــــــــــــبوتر باکبوتـــــــــــــــــــر باز تنهاســــــــــــــــــــت
گاهی دلت میخواد همه بغضهات از توی نگاهت خونده بشن...
میدونی که جسارت گفتن کلمه ها رو نداری...
اما یه نگاه گنگ تحویل میگیری یا جمله ای مثل: چیزی شده؟؟!!!
اونجاست که بغضت رو با لیوان سکوت سر میکشی و با لبخندی
سرد میگی:
نه،هیچی ..
.jpg)
ای سهراب کجایی که ببینی حالا دل خوش سیری چند ؟
صبــــــــ ـــــــــر کن سهــــــــ ـــــــراب …!
قایقت جا دارد؟ من را نیز با خود ببر ، اینجا عاشقی بین مردم مرده است . . .
ازادمـــــــــــــــــــــــــ تا زمانــــــــــــــی که پایبند قفسی نیســـــــــــــــــتم
این سکوت و این هوا و این اتاق .. شب به شب به خاطرم میاردت
توی این خونه هنوزم یه نفر .. نمیخواد باور کنه نداردت
نمیخواد باور کنه تو این اتاق .. دیگه ما با هم نفس نمیکشیم
زیر لب یه عمر میگه با خودش .. ما که از همدیگه دست نمیکشیم
فریادهــــــــــــــــــا مرده اند......
دیگــــــــــــــــــــــتر کســــــــــــــــی صدایم رانمیشنـــــــــــــــود
بـــــــــــــــــــــــــازهم بایـــــــــــــــــــد پروازکنــــــــــــــــم تا شهر غربـــــــــــــــت
شاید کسی برای ناله های من پاســــــــــــــــــــخی باشد
در مـن زنـی سـت که
از وقتــی رَفتـه ای
تــارو پـود وجـــود ِ مرا
هرروز
ازهم میشــکافد..
ای که بی تو خودمو تک و تنها میبینم
هر جا که پا میذارم تو رو اونجا میبینم
یادمه چشمای تو پر درد و غصه بود
قصهی غربت تو قد صد تا قصه بود
کـــم بــاش. . . اصلـا هـم نــگـران کـــم شـدنـت نـبــاش !
آنکس کـه اگـه کـم بـاشـی گــمـت کـنـد هـمانیست کـه اگــــر زیـاد بـاشـی حـیـفـت میکند
عشق يعني حســـــــرت شبهاي گرم
عشق يعني ياد يک رويــــــاي نـــــــرم
عشق يعني يک بيــــــابان خـــــــاطره
عشق يعني چهار ديواري بدون پنـجره
عشق يعني گفتـــني بـا گـــــوش کـــر
عشق يعني ديــدني بـا چشـــم کـــور
عشق يعني غـرقه گــشتن در ســراب
عشق يعني حـلقه هاي بي حســـاب
عشق يعني تا ابد بـــــي ســـرنوشـت
عشق يعني آخــــــر خــــط بهـــــــشت
عشق يعني گـم شدن در لـــــحظه ها
عشق يعني آبــي بـــــــي انتـــــــــهـــا
عشق يعني زرد تنــــــــها و غريـــــــــب
عشق يعني سرخــي ظــــاهر فريــــب
عشق يعني هــر چه تنها ماندنيـسـت
عشق يعني هر چــه را دل کــندنيست
عشق يعني يک سوال بــــــي جـــواب
عشق يعني راه رفتـــــن تـــوي خـــواب
عشق يعني تکــــيه بر بـــــازوي بــــــاد
عشق يعني حســــرتت پـــــاينده بـــا
عشق يعني خسته بودن ازفريب زندگي
عشق يعني درد بـــردن از غم بالندگي
عشق يعني هرچه گفتن,هر چه کردن,بهر او
عشق يعني هــــر زمان تنها شنيدن نـام او