♥شمــــــــــــــــع سوخــــــــــــــته♥
نوشته شده در تاريخ شنبه 30 آذر 1392برچسب:, توسط عاشق بودنت |

نوشته شده در تاريخ شنبه 30 آذر 1392برچسب:, توسط عاشق بودنت |

 

 

ترسو نیستم

خجالتی نیستم

فقط ازهجوم فکرهایی 

که بخواهد تو را ازمن بگیرد

میتــــــــــــــــــــــرسم

نوشته شده در تاريخ شنبه 30 آذر 1392برچسب:, توسط عاشق بودنت |

نوشته شده در تاريخ جمعه 29 آذر 1392برچسب:, توسط عاشق بودنت |

میون این همه اتفاق رنگارنگ

فقط یه چیز کم بود

 

نوشته شده در تاريخ جمعه 29 آذر 1392برچسب:, توسط عاشق بودنت |

گاهی وقتا میخوام خودمو میون عشق  دریا و ساحل جا بدم

وبخوابم تا اخر دینا

میدونی چرا؟؟؟؟

چون فقط قیامت میتونه تو عشق اینا فاصله بندازه

نوشته شده در تاريخ جمعه 29 آذر 1392برچسب:, توسط عاشق بودنت |

نوشته شده در تاريخ جمعه 29 آذر 1392برچسب:, توسط عاشق بودنت |

 

دستهایی سرد 

پاهایی برهنه

فقط به دنبال یه روشنایی

خیلی سخت بود که دستامو تا اخر راه تو دستات نگه میداشتی؟؟؟

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 28 آذر 1392برچسب:شهید زنده, توسط عاشق بودنت |

دستانم شادی ولی

اما دلم از نوشتن این حرفهای خسته نمیشود

که پروانه ایی به گرد خودش پیدا نکرد

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 28 آذر 1392برچسب:, توسط عاشق بودنت |

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 28 آذر 1392برچسب:زیبا,دنیا,, توسط عاشق بودنت |

اسمش را دخترانه بنام : دنیا ...

اسمش را مردانه بنام : جهان ...

افسوس که این سیاره ی آبی ، نه حیای زنانه سرش میشود نه وفای مردانه ...

فکر نان عقبا باش؛ این سیاره بیشترش آب است ...

 

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 28 آذر 1392برچسب:, توسط عاشق بودنت |

 

تمامی لحظه های انتظارت را به رخ دنیا میکشم تا بدانند 

عشق و عمر من

همه در دستان تو خلاصه میشود

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 28 آذر 1392برچسب:میگذر,لحظه اخر, توسط عاشق بودنت |

بــــاور کــرده امــــ که زنــــدگــی بــی تو هــم مــیگـــذر

امـــا

تــــمامــ روزهـــایـــی را کـــه سپـــری میــکنم برســر اتــاقــم 

میــنویســــم

لحـــظـــه ی اخــــــر

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 28 آذر 1392برچسب:, توسط عاشق بودنت |

نگاه خسته

جسم بی جان

درکاپوی خاطره ها

یه عکس کهنه و رنگ و رو رفته

که فقط

فقط نگاه خسته تو چشم میزند

 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 27 آذر 1392برچسب:ارزوی,عشق, توسط عاشق بودنت |

بهشت من همین جاست کنار تو

اروزی تو

عشق تو

وحتی نگاه سرد تو

بهشت خودم رابرای جهنم دیگران افزون میدارم

چون تو برایم نشان ارزوهای دست نیافتی هستی

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 27 آذر 1392برچسب:, توسط عاشق بودنت |

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 27 آذر 1392برچسب:دردمند,بی رمق, توسط عاشق بودنت |

چه تلخ است که فریادت را بر سر غرور شکسته ات خراب کنی


و جز شکستن دل دردمندت هیچ کلامی را باور نکنی


و دردمندانه بر روی پاهای بی رمق احساس، زندگی را ادامه دهی


و نفرت را با تمام نفرت انکار کنی...

 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 27 آذر 1392برچسب:صدای قلب,خون سرخ,فریاد, توسط عاشق بودنت |

اگر سر به سینه ام بگذاری خواهی شنید صدای قلبی

را که روزی خون سرخ عشق از آن فوران می کرد.

صدای قلبی را که تک تک ضربانش در امید دیدار دوباره میتپد.

اما امروز آن قلب با کوچکترین تلنگری خواهد مرد و ضربانش به دنبال تیک تیک ساعت می دوند

تا روزی سنگینی سرد خاک را بر پیکر بی جانش احساس کند.

آن پیکری که هیچ کس جز خدا به غرورش احترام نگذاشت.

آن پیکری که روزی نام تو را در تمام وجودش فریاد زد و تو آن را نشنیدی.

چه کسی خراب رد کلبه آرزوهایم را ؟و شکست آن غروری را که وجودش را در نگاه های سرد تو خشکاندم.

و چه کوتاه بود همسفر تو بودن در جاده های سرنوشت!

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری چهارم www.pichak.net كليك كنيد

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 27 آذر 1392برچسب:سکوت,غرور,شکست, توسط عاشق بودنت |
گاهی آنچنان می شکنی ام که صدایش را رگ به رگ احساس کنم! وقتی که منتظرِِ جمله ای هستم تمام سختی روزی دلتنگ را به انتظار می نشینم.... و تو آری تو!! حوصله ام را نداری نمی دانی وقتی سه بار در یک روز می نویسم دلم برایت تنگ است! یعنی سه بار غرور را شکستن! سه بار تو را خواستن! سه بار هزار حرف نگفته را تمنا کردن! سه بار مردن در سکوت نبودنت تو آری تو!! هنوز اینها را نمی فهمی می شکنی تمام انتظار شیرینم را با تلخی کلامت!
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 27 آذر 1392برچسب:بغض,اشک, توسط عاشق بودنت |

با من لج نکن بغض لعنتی

اینکه خودت را گوشه ی گلو قایم کنی

چیزی را عوض نمیکند

بالاخره یا اشک میشوی در چشمانم

یا عقده در دلم

هردو را زیاد دارم

حق انتخاب داری.....

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 27 آذر 1392برچسب:خوشبختی,,,سختی,,,بی رحمی, توسط عاشق بودنت |

من از اینکه تو خوشبختی نه ارومم نه دلگیرم

یه جوری زخم خوردم که نه میمونم نه میمیرم

تمام ارزوم این  بود یه رویایی که شد دردم

یه بارم نوبت ما شد ببین چی ارزو کردم

یه عمره با خودم میگم خدا رو شکر خوشبخته

خدا رو شکر خوشبختی  چقدر این گفتنش سخته

یه عمره با خودم میگم خدا رو شکر خوشبخته

خدا رو شکر خوشبختی چقدر این گفتنش سخته

نه اینکه تو نمیدونی ولی این درد بی رحمه

یه چیزایی رو تو دنیا فقط یک مرد میفهمه

تمام روز میخندم تمام شب یکی دیگم

من از حالم به این مردم دروغای بدی میگم

یه عمره با خودم میگم........

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 26 آذر 1392برچسب:, توسط عاشق بودنت |

بایــــد بــــه بعضــــی پســــرا گفــــت :


آهــــای پســــر ...


حواســــت باشــــه ...!


ایــــن دختــــری كــــه بــــه تــــو دل داده ,


خیلی هــــا در " آرزوی نیــــم نگاهــــش " هستنــــد ...

 


لیاقــــت داشتــــه بــــاش ..............!

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 26 آذر 1392برچسب:, توسط عاشق بودنت |
آدمـــا نميـــدونن بعضـــــــی وقتهــــا   

خـــــداحافـــــظ يعنـــــــی :

" نــــذار برمـ "

یعنی بــرمـ گــــردون

سفــــت بغلمـ کـــن

ســـــرمو بچـــــسبـــون به سينــه ات و

بگــــــو :

"خداحافظ  و زهــــر مـــار"


بيخــــــود کــــردی ميگی خداحافـــــظ

مگـــــه ميـــذارمـ بــــری؟!!

 

مــــــگه الکيــــــــه ؟

 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 26 آذر 1392برچسب:, توسط عاشق بودنت |

چه رسم جالبیست...

محبتت را میگذارند پای احتیاجت...

صداقتت را میگذارندپای سادگیت...

سکوتت را میگذارند پای نفهمیت...

نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت...

ووفا داریت را پای بیکسیت...

وآنقدر تکرار میکنند که خودت باورت میشودکه تنهایی و بیکس ومحتاج...

 

 
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 26 آذر 1392برچسب:, توسط عاشق بودنت |
ﯾﻪ ﺭﻭﺯﺍﯾﯽ
 
ﯾﻪ ﺷﺒﺎﯾﯽ
 
ﺑﻪ ﯾﻪ ﺍﺩﻣﺎﯼ ﺧﺎﺻﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺣﺘﯿﺎﺝ ﺩﺍﺭﯼ
 
ﮔﻮﺷﯿﺘﻮ ﺑﺮ ﻣﯿﺪﺍﺭﯼ ﺷﻤﺎﺭﺷﻮ ﺑﮕﯿﺮﯼ
 
ﺍﻣﺎ ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﺑﯽ ﻓﺎﯾﺪﺱ
 
ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺩﻟﮕﯿﺮ ﻭ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﮐﻪ ﯾﻬﻮ ﺑﺨﻮﺩﺕ
 
ﻣﯿﺎﯼ
 
ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﯼ ﺑﻪ ﯾﻪ ﺻﻔﺤﻪ ﯼ
 
ﺧﺎﻟﯽ ﺑﯿﺠﻮﺍﺏ
 
ﺍﺷﮑﺎﺕ ﺳﺮﺍﺯﯾﺮ ﺷﺪﻥ
 
ﺑﻌﺪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﻓﻘﻂ ﯾﻪ ﺟﻤﻠﻪ ﻣﯿﮕﯽ
 
ﺍﻭﻥ ﻫﻤﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ
 
ﺍﺧﺮﺵ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﻄﻮﺭﯼ ﺷﺪ ...?
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 26 آذر 1392برچسب:, توسط عاشق بودنت |

آسون وداع کردم باهات با این که می‌مردم برات
کاشکی نمیذاشتم بری کاشکی می‌افتادم به پات

خواستم بگم ترکم نکن پیشم بمون ای نازنین
شرح پریشونیم‌و تو چشمای بارونیم ببین

هر شب با کلی اشتیاق زُل می‌زدم به آسمون
فرصت نمونده واسۀ ابراز احساس جنون

 

رفتی و من تنها شدم با این غم نامهربون
هر جا پیِ‌ت گشتم ولی هیچ جا نبود از تو نشون

دلخوش به این بود تو هم گاهی کنار پنجره
ماه و تماشا می‌کنی با کوله‌باری خاطره

هر شب با کلی اشتیاق زُل می‌زدم به آسمون
فرصت نمونده واسۀ ابراز احساس جنون

 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 26 آذر 1392برچسب:, توسط عاشق بودنت |

امشب از آن شب هایی است که

دلم هوای آغوشت را کرده

افســـــــوس

که جز پاهای بغل کرده ام مهمان دیگری ندارم...!!

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 26 آذر 1392برچسب:چشمهایش,, توسط عاشق بودنت |

این روزها احساس میکنم وقتی مینویسم خدا هم چشمهایش را میگیرد...

وقتی میخوانم گوشهایش را

صادقانه بگویم فکر میکنم خداهم

!!!!!!!!!!!!

 

از سادگی من و حرفهای تکراریم خسته شده است

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 26 آذر 1392برچسب:لال,شلاق,لبخند, توسط عاشق بودنت |

اگر سکوت کردم به پای زندگی نگذارید!!!!!!!!

روزگارمراباذربه های شلاق لال کرد!!!!

فقط گاه گاهی لبخد میزنم تا بدانند!!!

هنوز هم برای ضربه هایش مقاومم!!!!

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 24 آذر 1392برچسب:, توسط عاشق بودنت |
گــوشهـایـــم را مــی گیـــرم
 

 

 

چـشـم هــایــم را مــی بـنــدم

 
 

 

 

زبـانــم را گـاز مـی گیـــرم

 
 


 

 

ولــی حریـــف افکـــارم نـمـــی شــوم

 

 

 
 

دلتنـگـــــــــم !

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 24 آذر 1392برچسب:, توسط عاشق بودنت |

عــــــــشق   واسه یه زن وقتیه که....

 

 

        از روی ناراحتی با دستای ظریفش

 

 

                محکم رو سینه‌ی مــــــرد ش  می‌کوبه

 

 

                                         و مرد آروم بغلش می‌کنه،

 

 

دستاشو می‌بوسه و میگه:

 

 

 

نزن گــــ...ــلــــم   دستای خودت درد می‌گیره

 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 24 آذر 1392برچسب:, توسط عاشق بودنت |

نَسلـے هَستیــґ کــﮧ وَقتـے حـُوصلَمـوטּ سـَر میــره

بـآ اِحسآسآتـ ِ هـَـґ بـآزے میکنیــґ ...

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 24 آذر 1392برچسب:, توسط عاشق بودنت |

وقتی یکی بهت گفت دوست دارم ...

اذیتش کن... کم محلی کن... دور از دسرس باش... اصن بزار بــــــــــــــرو!

چون اگه تو اینکارو نکنی مطمئن باش اون اینکارو باهات میکنه ...

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 24 آذر 1392برچسب:, توسط عاشق بودنت |

گاهی حقیقت به اندازه ای تلخه که آرزو می کنی کاش هیچ حقیقتی وجود نداشت ...

 

من؟ ... تلخم ... به تلخی ِ حقیقتی که نمی خواهیش ...

من؟ ... تو حالت احتضارم و نفس زندگیم بند اومده ...

دلم ؟... تنگه ... خـــــــــــــیـــــــــلی تنگه ...

این آذر لعنتی زود تموم شه و برم بابا رو ببینم ... دلتنگشم ... نگرانشم ...

همین که آدمها کیلومترها ازت دور میشن قدر خوبیاشون ... نه ... قدر حضورشونو می دونی ... کاش دوباره بیای بابا :-(

 

نوشته شده در تاريخ شنبه 23 آذر 1392برچسب:, توسط عاشق بودنت |

نوشته شده در تاريخ شنبه 23 آذر 1392برچسب:, توسط عاشق بودنت |

ساکتم اما میان این سکوت

هستی عمرخودم راباختم

چند روزیست که دراین غربتم

خانه ی عشق خدارا ساختم

باکه گویم که دلم دراین دیار

خاطراتی ساده راسر میدهم

هرکه باشد با تمام تازگی

صبررا درخانه ام پرمیدهم

 

 

نوشته شده در تاريخ شنبه 23 آذر 1392برچسب:, توسط عاشق بودنت |

عبورباید کرد تا افق پیداست

عبورباید کر تا جای پای قدمهایت پیداست

عبوربایدکرد تا خدااینجاست

عبورباید کرد ازمقابل این لبخنهای فرو خورده

ازمیان این منظره های چروک خورده

ازمیان این قلبهای ترک خورده

باید واگذاشت و رها کرد

این عشق های خط خطی را

باید عبور کرد از امواج بی کسی

باید عبور کرد

 

 

نوشته شده در تاريخ شنبه 23 آذر 1392برچسب:, توسط عاشق بودنت |

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 11 آذر 1392برچسب:, توسط عاشق بودنت |
گاهی باید نبخشید کسی را ،
که بارها او را بخشیدی و نفهمید ،
تا این بار در آرزوی بخشش تو باشد !
گاهی نباید صبر کرد ....
باید رها کرد و رفت تا بدانند ،
که اگر ماندی ، رفتن را بلد بوده ای !
گاهی بر سر کارهایی که ،
برای دیگران انجام میدهی ،
باید منت گذاشت ...
تا آن را کم اهمیت ندانند !
گاهی باید بد بود برای کسی ،
که فرق خوب بودنت را نمیداند !
و گاهی ...
باید به آدمها از دست دادن را متذکر شد !
آدمها همیشه نمی مانند ...
یک جا در را باز  می کنند ...
و برای همیشه می روند...
 
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 11 آذر 1392برچسب:اسمان,دستانت, توسط عاشق بودنت |

آنگاه که غرور کسی را له می کنی،

آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی،

آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی،

آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری،

آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا 

صدای خرد شدن غرورش را نشنوی،

آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری،

می خواهم بدانم، 
دستانت را بسوی کدام آسمان دراز می کنی؟!

تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟؟؟.

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 10 آذر 1392برچسب:زندگی ,دریا,زندان, توسط عاشق بودنت |

زندگي فانوسي است لب درياي خيال آويزون

مي توان آن را ديد و نه بيش روشن است اما به اندازه ي خويش

زندگي تابلوئيست نيمه ي راه كه ز سر منزل مقصود خبر مي آرد 

  كار او هشدار است گر مسافر رهش بيدار است 

 

 زندگي تجربه ي تلخ فراوان دارد 

 دو سه تا كوچه و پس كوچه و اندازه ي يك عمر بيابان دارد

زندگي زندانيست كه بيشتر از زنداني زندان بان دارد

زندگي دين بزرگيست كه بر گردن ماست

 

 

.: Weblog Themes By LoxBlog :.