زندگي فانوسي است لب درياي خيال آويزون
مي توان آن را ديد و نه بيش روشن است اما به اندازه ي خويش
زندگي تابلوئيست نيمه ي راه كه ز سر منزل مقصود خبر مي آرد
كار او هشدار است گر مسافر رهش بيدار است
زندگي تجربه ي تلخ فراوان دارد
دو سه تا كوچه و پس كوچه و اندازه ي يك عمر بيابان دارد
زندگي زندانيست كه بيشتر از زنداني زندان بان دارد
زندگي دين بزرگيست كه بر گردن ماست